دفتر شعر حمید درویشی
دفتر شعر حمید درویشی
هرگونه بهره برداری از مطالب و اشعار بدون هماهنگی با صاحب اثر ، پیگرد قانونی دارد
شیشه های سرد
نا مهربونی میکنی با مهربونا
دلت رو برده یکی از ما بهترونا
همش میگفتم چقدر تلخه زبونت
حالا دلم تنگ واسه زخم زبونا
کجایی که با تو روی ابرا بشینم
واسه تو از باغ ستاره گل بچینم
آینه من بشی رو بروم بشینی
تا خودمو باز توی چشم تو ببینم
اگه بودی ابرای بارونی نبودن
ثانیه ها گریه پنهونی نبودن
به آرزوهام می رسیدم اگه بودی
آرزوهام تو سینه زندونی نبودن
بیا که قاب خیس این پنجره انگار
عکس تو رو کم داره حوری بهشتم
بیا که اسمتو روی بخار حسرت
رو شیشه های سرد بارونی نوشتم
خیانت
با دیگری پیمان یاری و وفا میبست
آنکس که دستان مرا روزی حنا میبست
چون عنکبوتی در پی پروانه ای زیبا
روزی برای صید من تار طلا میبست
در تورش افتادم و او در بستر نیرنگ
با بوسه اش راه نفسهای مرا میبست
دستش به روی شانه من بود وچشمانش
چشم مرا از پرسش چون و چرا میبست
ما ناسزا گفتیم و دنیا خنده کرد ای کاش
دنیا دمی ما را به باد ناسزا میبست
کتاب عاشقی
دل من پر میزنه برای چشمات
تو چشات پر میزنه هزار پرنده
عاشقونۀ ما تو کدوم کتابه
روز آشنائیمون صفحۀ چنده
تو کدوم صفحَس که من دل به تو بستم
تو کدوم صفحه دل منو شکستی
چرا آخر کتاب با هم نبودیم
کتاب عشقو چرا نخونده بستی
کاش تو اون صفحه که تو گریه میکردی
یکی دیگه گونه هاتو پاک نمیکرد
چقدر خالیه جام کنار اشکات
باز بیا به اون روزا چند صفحه برگرد
کاش همه کتاب فقط یک صفحه رو داشت
صفحه ای که منو تو آغوش میگیری
تو چه آسون داری مثل موج موهات
عشق من رو پشت گوش میندازی میری
گل فروش
دیگه از کفشای پارم سرما پاشو پس کشیده
همه گل میخرن از من به گمونم شب عیده
ویترین مغازه ها پر شده از جنسای تازه
آدما عوض میشن تو این مغازه اون مغازه
آدما لباس نو تن می کنن مثل درختا
فاصله میگیرن از منو تموم تیره بختا
خوش به حالتون درختا برگ و بارون تنتونه
گل و گل شکوفه دکمه های پیراهنتونه
خوش به حالتون پرنده ها که آشیونه دارین
یه جای امن روی شونهء درختا خونه دارین
خوش به حال ماهیای سر سفره های هفت سین
خوش به حال سبزه هایی که با روبان شده تزئین
خوش به حال من که حسرت میکشم اما نسوختم
خوش به حال من که شادم همه گلها مو فروختم
انفرادی
خاطراتت قصد کشتنم رو داشت
واسه این باهاش کنار نیومدم
زیر پای دلو خالی کردمو
بهترین خاطِرَمو دار زدم
خیلی سخته بی تو زندونی شدن
توی انفرادیِ ناکامی
خیلی سخته بین خاطرات تو
سخته بین این همه اعدامی
چرا خواستی خنجرو فرو کنم
توی قلبی که واسه تو میتپید
چرا باید بهترین خاطره رو
تنها به جرم قشنگی سر بُرید
به کدوم طرف باید فرار کنم
تا ببینم که تو دنبال منی
من باید چطوری تسلیم بشم
تا به دست من تو دستبند بزنی
دفتر شعر
حمید درویشی
7 دیدگاه
یگانه قربانی · 2023/05/09 در
با عرض سلام و درود
اشعارتون قشنگ بود
قلمتون مانا
یعقوب اسدی · 2023/04/11 در
درود بر شما جناب درویشی
تبریک میگم بهتون واقعاً زیبا سرودین
مخصوصاً شعر گل فروش
بسیار زیبا بود
رقیه قربانی · 2023/04/06 در
سلام خدمت شما دوستان
سرور فرحانی · 2023/03/21 در
سلام،اشعار زیبایی دارید،قلمتان همواره سبز🌱
علیرضا نوروزیان · 2023/03/21 در
《چَشم من پیِ تو گشته حیران
از همه به غیرِ تو گریزان
چَشم تو شب ستاره باران
آسمان شده خلاصه در آن》
علیرضا نوروزیان · 2023/03/11 در
درود به شما آقای “درویشی”
ورود شما رو به جمع ما خوشامد میگم براتون بهترین ها رو آرزو میکنم
اشعارتون هم یکی از یکی زیباتر و دلنشین تر هستند💙
فرانک خلیلی · 2023/03/11 در
عرض ادب .ممنون که قلم دغدغه مندی دارید .
ترانه انفرادی نظرم و جلب کرد آفرین . مطلع کار خیلی قویه
فقط یه ای کاش برای مصراع دوم در بند دوم فعل انتخاب می کردین 🌷🌷