دفتر شعر عبدالحکیم نیکدل

هرگونه بهره برداری از مطالب و اشعار بدون هماهنگی با صاحب اثر ، پیگرد قانونی دارد
نمیشه
نمیشه وای نمیشه بی تو بمونم
از تو پیوسته من خسته میخونم
تو بمون با من تنها که بتونم
خودموبا توبه مقصدبرسونم
تو پناه دل دیوونه من باش
دل دیوونه بی خونه من باش
عزیزم وقتی تو باشی به کنارم
با تو از غصه و غم فاصله دارم
تو که گفتی منو تنها نمیزاری
من و تنها توی غم ها نمیزاری
رفتی و حتی نگاهی تو نکردی
به من خسته چرا این همه سردی
تومی دونی همه رویای منی تو
همه هستی همه دنیای منی تو
سخته بی روی توای مهرم وماهم
جز تواز زندگی من چیزی نخواهم
.
خورشید من
خوش است این دلم باخوشیهای تو
مگیرازمن این جام واین باده را
به عشقت قسم ناامیدم مکن
من مست دلداده ساده را
منم آنکه عمری تومی خواندی ام
خراباتی ومست ودیوانه اش
غرورت نشدقانع ازاینکه تو
کنی فهم آن عشق پنهانی اش
کنارم توباشی درآرامشم
چه حاجت مراباده برلب زنم
توخورشیدی وبی گمان مضحک است
کنارت دم ازظلمت شب زنم
زمانی که درلای گیسوی تو
قدم می گذاردنسیم سحر
دل آشفته می گردم ای نازنین
من عاشق خسته دربه در
.
شاه جهان
اینگونه که دل می بری ازمن به گمانم
شب رابه سحرازپی حسرت نرسانم
بی روی تومهجورم ودورازخودم انگار
بی نام ونشانم که تویی نام ونشانم
جز دست تو یاریگر من کیست نگارا
بی همت تو من نه بر آنم که توانم
لطف است همه نعمت تو من که گدایم
بر سفره پرمهروصفایت بنشانم
بدجورشدم در تله نفس گرفتار
یاری کن واز این همه ذلت برهانم
یک گوشه چشمی به من خسته نظر کن
تاوصف تو را در غزل و شعر بخوانم
بی پرده بگویم که بجز شعر و غزل نیست
در دامن من توشه ای ای خالق جانم
تقصیر من و بخشش تو ای همه خوبی
دلخوش به وجود توام ای شاه جهانم
.
پدر
پدرآهسته می گرید
پدرآهسته می خندد
دلش پردردوپرغصه
ولی پیوسته می خندد
پدریک کوه غم اما
عجب آرامشی دارد
بدون خنده ی فرزند
مگرآسایشی دارد
پدرآهسته می گرید
پدرآهسته می خندد
دلش پردردوپرغصه
ولی پیوسته می خندد
پدریک واژه ای ساده
ولی سنگین وپرمعناست
اگرچه صورتش پرچین
دلش مانندیک دریاست
پدرآهسته می گرید
پدرآهسته می خندد
دلش پردردوپرغصه
ولی پیوسته می خندد
پدریک چشمه ی جاری
که هرگزکم نمی گردد
پدرتا تکیه گاهت هست
به دورت غم نمی گردد
پدرآهسته می گرید
پدرآهسته می خندد
دلش پردردوپرغصه
ولی پیوسته می خندد
پدریک گنج پنهونه
که روشن خونه ازاونه
پدرتاج سره اما
کسی قدرش نمی دونه
پدرآهسته می گرید
پدرآهسته می خندد
دلش پردردوپرغصه
ولی پیوسته می خندد
دخترم
دخترم نازنگاهت،پراحساس وامیده
لای موهای قشنگت ،بوی عاشقونه میده
.
سیه چشمون من
سیه چشمون من تویی نگارم
سیه چشمون من بمون کنارم
سیه چشمون من نروکه بی تو
پریشونم وبس دلهره دارم
.
دفتر شعر عبدالحکیم نیکدل
12 دیدگاه
بابک بابایی · 2025/05/18 در
درودجناب نیکدل بزرگوار اشعارتون زیبا و دلنشین هستن پیروز و سر افراز و مانا باشید
علیرضا نوروزیان · 2024/05/30 در
💙💙💙💙