شعر ” بیمار عشق ” – محمد رضا احمدی
بیمار عشق
یک نظر بر روی تو دارالشفای قلب من
یک نگاه چشم تو دارو دوای قلب من
قلب عاشق شد گرفتار و اسیر عشق تو
همچو دکتر گوش کن گاهی صدای قلب من
بهربهبودی بیاوربوسه های آتشین
شش ساعت شش ساعت ده برای قلب من
دست من را توی دستانت بگیر و حس نما
این تب عشقی که باشد در هوای قلب من
قلب من باهر تپش نام تورا گوید عزیز
تاکه هستم گوش کن برهر ندای قلب من
ای پرستار دل خونین من تجویز کن
چند قانون پزشکی در شفای قلب من
یک دوتا کپسول ویتامین ازآن نازو ادا
کن مقرر تا شود خوب جای جای قلب من
یک پمادی از محبت یک ضماد ازلطف خوش
تا که آن مرهم شود بر زخمهای قلب من
آمپولی پرشده از مهر و از لطف خوشت
با سُرُم از مهربانی کن عطا ی قلب من
مهربان ای کاش بیمارت بمانم تا ابد
در تداوم باشد اما ماجرای قلب من
احمدی فروردین ۹۹
0 دیدگاه