شعر « زبان گل » – محمد رضا احمدی
زبان گل
با زبان گل برایت مینویسم نازنین
برگ سبز و بوی عطر و ناز یار دلنشین
صحبت گل عشق بلبل نرمی باد صبا
لطف باران یاد یاران پرنیانی بر زمین
قلب عاشق شد شقایق از نگاهی شوخ وشنگ
دل شده با شعله های لاله محشور و قرین
دل تپید و خون دوید و سرخی اش بر روی لب
شرم آن بر گونه ها چون لاله های آتشین
یک نگاهت اینچنین آتش زده بر جان من
دست در دستت مرا حتما کند چله نشین
راحت جان منی جانان من مهر و امید
ای که گیسویِ کمندِ مشکی ات حبل المتین
صاحب قلبم شدی چون دلنشینی مهربان
برتو و زیبایی ات باید بگویم آفرین
قلب محسن جایگاهت خوش نشین در قلب من
گاه گاهی هم نگاهی کن براین عاشق ترین
محسن احمدی تیر ۹۹

0 دیدگاه