شعر ” نمیدانم چرا ” – محمدرضا احمدی
نمی دانم چرا
عاشقی زارم نمیدانم چرا
دوستت دارم نمیدانم چرا
در دلم بنشسته ای دست از دلت
برنمیدارم نمیدانم چرا
راحت جانم شدی از عشق تو
خوب سرشارم نمیدانم چرا
چون نشستی در دلم از غیر تو
پاک بیزارم نمیدانم چرا
دل زدستم برده ای اما ببین
باز دلدارم نمیدانم چرا
عاشقم کردی شدم مجنون تو
این شده کارم نمیدانم چرا
گاه از عشق تو من تب میکنم
یا که بیمارم نمیدانم چرا
من شدم آواره کویت عزیز
یا سر کارم نمیدانم چرا
احمدی آبان۹۸
دفتر شعر محمدرضا احمدی
اینجا کلیک کنید
0 دیدگاه