ترانه « بیخوابی » – رضا اکرمی
بیخوابی
وقتی توو قاب میبینم نگا تو
چشام از شوق چشمات تار میشه
نمیشه باورم چون، خونه نیستی
دفاع ذهن من، انکار میشه
توو این وقتا تموم دلخوشی هام
صدای خسته ی گیتار میشه
تو رفتی و تموم خاطراتت
شبا روی سرم آوار میشه
چشای خسته و محتاج خوابم
نخوابیده هنوز، بیدار میشه
در این وقتا میون هق هقِ من
رفیقم زخمه های تــــــــار میشه
میخوام پیشت بیام دنیا نمیخواد
چه بد دنیای لا کردار میشه
من از دوریت دارم دیوونه میشم
کارم از دستت آخر زار میشه
چرا تا پا میذارم تووی جاده
تموم جاده ها دیوار میشه
تو که نیستی دل دیوونه من
کارش تکرار این افکار میشه
میمیرم زنده میشم تا بیایی
تا اون وقت این دو تا تکرار میشه
وقتی هیچّی دیگه دور و برم نیست
رفیقم، کاغذ و خودکار میشه
توو خونه از خیالت وقتی نیستی
کارم روز و شب این اشعار میشه
رضا اکرمی

0 دیدگاه