شعر « این کیست این » – رضا اکرمی
این کیست این
این کیست این،این چیست این
این دین و ایمانی است این
یا بحر طوفانی است این
این جان جانانی است این
یا کشف عرفانی است این
ملک سلیمان این مگر
یا حکم سلطان این مگر
یرقوی خاقان این مگر
هوری و قلمان این مگر
دارو و درمانی ست این
اقبال میمون است او
بخت همایون است او
علم فلاطون ست او
عاشق چو مجنون است او
این حکم دیوانی است این
یار همیشه مست من
پنهان و پیش دست من
او جمله بود و هست من
پیوسته او پیوست من
این شعر و دیوانی است این
گیسو و جعدش را نگر
بالا و قدّش را نگر
چشمان مستش را نگر
بالا و پستش را نگر
قند فراوانی است این
من از کجا یار از کجا
این ناله ی زار از کجا
چشمان بیدار از کجا
این بخت ادبار از کجا
این راز پنهانی است این
گویی که آن یار جوان
داده است بر یاران امان
تا برخورند از این دکان
هر کو به قدر وُسعشان
این لطف و احسانی است این
پیر خردمند این سخن
گفتا نهان درگوش من
که این وادی و دشت و دمن
کُشت است بسیاری چو من
این پند پنهانی است این
رضا اکرمی

0 دیدگاه