شعر « بیشتر » – محمد رضا احمدی
بیشتر
دوستت دارم عزیزم از دل و جان بیشتر
میپرستم عشق خود را از رقیبان بیشتر
ای صنم ای قبله گاه من به وقت عاشقی
مستم از مینای عشقت از رفیقان بیشتر
کن نگاهی بر من آزرده دل با ناز تا
من شوم قربان چشمت از عزیزان بیشتر
دل به عطر موی تو آغشته شد از دست رفت
کشته مویت منم از جان نثاران بیشتر
دلنوازان گر تو را گاهی نوازش می کنند
می نوازم دم به دم از دلنوازان بیشتر
می خرم ناز تو را هر چند باشد نرخ زر
زر نثارت می کنم از صد هزاران بیشتر
ناز کم کن نازنینم یک دمی با من بیا
پیر گشتم دیر شد گاهی شتابان بیشتر
محسن احمدی خرداد ۹۷

0 دیدگاه