دفتر شعر زیبا شیری

منتشرشده توسط مجید فاضلی در تاریخ

دفتر شعر زیبا شیری

هرگونه بهره برداری از مطالب و اشعار بدون هماهنگی با صاحب اثر ، پیگرد قانونی دارد

گلدون خالی

عزیزم چشماتو بردار از اون در
بیا با همدیگه ما گل بکاریم
گرفتم دونه های گل عزیزم
آخه گلدون خالی خیلی داریم
بیا عشقو بکاریم توی گلدون
نباید دونه ای رو جا بزاریم
می‌خوام یادت بره روزای تلخو
نباید واسه هم، ما کم بزاریم
بدون دستای تو خاک باغچه
ببین عشقم همیشه خشک وسرده
همون روزی که شادی رفت از این در
بازم با خنده ی تو برمیگرده
بیا تو لحظه با من زندگی کن
نزار رویای من خاکستری شه،
نمیخوام با چشای خیس وخستت
یه جایی قلب من هم بستری شه،
بخند تا گل بزارم لایِ موهات
آخه موهای تو زیباترینه
باید اینجا بمونی توی قلبم
برای تو عزیزم خونه اینه

پرنده

پرنده من که از پایین تو رو می‌بینمت میگم قشنگی
به دور از غصه اون بالا تو دائم شوخ وشنگی
چه خوبه که تو دنیا رو یه جور دیگه میبینی
اگه شادی به پروازی اگه خسته که میشینی.
از اونجا که دلت رو زد چه آسون میپری میری
نمی‌خوای چیزی از دنیا با چن تا دونه هم سیری
پیش چشم تو آدمها همه یک جور ویکرنگن
نمیدونی که گاهی هم چه بیهوده سر جنگن
یکی دامی برات داره یکی هم مشتی از دونه
پرنده خوش به حالت که نمی‌مونی تو هر خونه
رو هر شاخه که میشینی یه جون تازه میگیری
همش تو فکر اینم که زمستونا کجا میری
بدون دعوتی از پیش تو هر باغی تو مهمونی
پرنده پیش من اینجا تو چند روزی نمیمونی
می‌خوام حست کنم جوری که انگاری به پروازم
دارم فکر میکنم با تو چه زیبا میشه آوازم
اگه این حسرت پرواز منو روزی رها میکرد
زمین گاهی که شاید منو عاشق صدا میکرد
برو بالا وبالاتر به جای من تو بالم شو
پرنده من پُر از دردم تو آسوده خیالم شو

نقاب

ته یک جاده ی باریک
تو رو گم کردم وموندم
نفهمیدم چه جوری شد
که شب عکساتو سوزوندم
منو بغض یه تنهایی
گلومو می‌فشرد هر دم
نقاب چهره داری تو
از این کابوس میترسم
یه روزی زندگیم بودی
می‌دونم که نفهمیدی
میخواستم عاشقم باشی
ولی انگار ترسیدی
منم گم میشدم هر روز
توی تاریکی چشمات
چقدر من ساده بودم که
نمی‌رفتم با اون حرفات
رسیدم من به جایی که
قسم خوردم که برگردم
ندونسته چه روزایی
به پای تو هدر کردم
منم آواره ی ترسام،
تو اما ساکنی بی رحم
ته این قصه اینه،که
منم یک عاشق دل رحم
دیگه چشمامو می‌بندم
می‌خوابم توی بیداری
پای فکرت وسط باشه
از این حرفا تو بیزاری
رسیدم من به تنهایی
ته این جاده ی باریک
نمیشه عشقو باور کرد
بدون یک شب تاریک

چشمات

قلبم که خالی بود،دستام خالی تر
ذهنم پرِ تشویش،چشمام همیشه تر
در کوچه های عشق من عابری خسته
قلبی که میبینی از رنگ و رو رفته
آروم شدن بازم عکسات روی دیوار
دل کندن از چشمات آسون نبود انگار
در امتداد شب من عاشقی بی خواب
شاید تو دارویی بر این دل بی تاب
دریا رو گم کردم در آبی چشمات
زیباترین موجه ابریشمِ موهات
پشت نگاه تو شهر قشنگی هست
دیوار بین ما شاید که سنگی هست
من رو تو باور کن در صفحه تقدیر
آخر گناهش چیست،دلداده بی تقصیر
چشمام به در مونده تا تو بیای از راه
شاید شوم عمری با خنده ات همراه
با بوی عطر تو آروم می‌خوابم
من در نبودتو یک عمر بی تابم
دستم که میلرزه.برصفحه ی دفتر
شاید که هر لحظه شعرم بشه بهتر

لبخند تو

نگاه کن من هنوز اینجام
میای روزا رو بشماریم؟
بریم خونه همین زودی
قشنگم این روزا تنهام
همین جا بس میشینم
تا وقتی که خودت پاشی
گلای خونمون تشنه ن
میگن باید خودت باشی
می‌خوام ای خوشگل نازم
دوباره فرش این خونه
مدادِ رنگیات باشه
می‌خوام آبی کنم خوبم
همون دیواری که گفتی
جای نقاشیات باشه
جای دستای کوچیکت
روی شیشه جا مونده
ببین هر روز پیش تو
میاد مهمون ناخونده.
اگه لبخند تو گم شه.
کجا پیداش کنم بازم
تو هی بازی نکن با من
من این بازی رو می بازم
همیشه تو می بردی
آره ای خوشگل نازم
بخند ای عشق یکدونه
بازم مثل همون روزا
به موهات میکشم شونه
میریم اونجا که دوست داری
با اون دستای کوچیکت
میدی به کفترا دونه

می ترسم

من از این لحظه های
بی عبور کوچه میترسم
من از افتادن عکسی
توی هر گوشه میترسم
میونِ دست آدمها یه دیواره
نه از سنگ و نه از شیشه ست
از این دیوار میترسم
نگاه کن قلبم آیینه ست
همش تکرار بی کینه ست
من از تکرار میترسم
به شب‌های خمار خستگی انگار
یکی خوابه یکی بیدار
من از بیدار میترسم
طلوع صبح زیبایی ست
رسیده وقت دیدارم
از این دیدار میترسم
تو این باغِ پر از بوته.
گلی بی خار میخواهم
زِ زخم خار میترسم
همیشه ظلم یک آدم
درون ذهن بیمار است
از این بیمار میترسم
همه یک یار می خواهند
در این دنیای وارونه
ز لطف یار میترسم

بارون

تو می‌دونی چرا بارون
میاد توی همه شعرا
و نم نم خوب میشینه
کنار درد آدمها
ببین وقتی که می‌باره
یه حس تازه میگیری
برای بودنش انگار
تو بی اندازه می‌میری
صدای هیچ آهنگی
مثه آهنگ بارون نیست
نفسهاش توی رگهامون
یه چیزی کمتر از خون نیست
یه مهمون قشنگی که
برام آواز میخونه
ببین حرفاش توی قلبم
مثه یک راز میمونه
یه حس موندگاری که
برامون تازگی داره
ببین هر جا که میشینه
شروع زندگی داره
من اینو خوب می‌دونم
شما هم عاشقش هستید
به فکر او همیشه من
تو حال خوب میمونم

دلداده

یه حرفی تو دلم مونده
میگم تا شاید آروم شم
سکوت بشکنم خوبم
یه عابر زیر بارون شم
برای دیدنت انگار
یه عمره که گرفتار
بمون پیشم تو خوب من
که من از دوری بیزارم
نمیدونم چیا میشه
با این حالی که من دارم
من اون عاشقترینم که
همش تو فکر دیدارم
یه روز خوبم به عشق تو
یه روز از دوری بیمارم
کنار من اگه باشی
تویی مشغول تیمارم
حالا پیش منی انگار
خدا خوابم یا بیدارم
بازم میگم عزیز من
بدون تو یه بیمارم
از این بهتر مگه میشه
چقدر خوبه تو رو دارم
بدون حرف دلم این بود
شدی یک عمر دلدارم

دفتر شعر
زیبا شیری

جدول کامل هم قافیه ها
روی عکس کلیک کنید

دسته‌ها: شعر و ترانه

مجید فاضلی

خواننده / ترانه سرا / آهنگساز

23 دیدگاه

علیرضا نوروزیان · 2023/12/08 در

💙💙💙💙

عبدالمجید پرهیزکار · 2023/12/04 در

عالی احساست

پرنیا · 2023/11/28 در

عالی بود😍
همیشه بدرخشی و هر روز بیشتر از قبل😍
خیلی لذت بردم😍👌🏻

زیبا شیری · 2023/11/26 در

ممنون از لطفتون

آذر مرانی · 2023/11/26 در

اشعارت به دلم نشست همیشه سبز باشی عزیزم

پريسا · 2023/11/22 در

عالی بود

زیبا شیری · 2023/11/21 در

تشکر لطف دارید

زیبا شیری · 2023/11/21 در

خیلی ممنون لطف دارید

عبدالرضا حاجی زاده · 2023/11/21 در

خیلی خوب.

علیرضا نوروزیان · 2023/11/20 در

خانم شیری درود

واقعا قلمتون در خور تحسینه

برقرار باشید 💙🌹

دیدگاهتان را بنویسید

Avatar placeholder

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *