دفتر شعر محمد بهراد نسب
هرگونه بهره برداری از مطالب و اشعار بدون هماهنگی با صاحب اثر ، پیگرد قانونی دارد
غربت
عابرای سرد و ساکت ، خنده هاشون رفته از یاد
توی این دیار غربت ، زندگیمون رفته بر باد
تو خیابونای خلوت ، خسته از نگاه سردم
مثه مجنون تو خیابون ، پی آشنا میگردم
گرمی و محبتت رو ، هنوزم به یاد میارم
اگه عکساتم نباشه ، دیگه دل خوشی ندارم
بازی با این روزگارو ، از همون گذشته باختم
وقتی که آیندمونو ، توی خاطرات میساختم
دیگه دنیای جدیدا ، واسه من جایی نداره
انگاری ترانه هامم ، دیگه معنایی نداره
کسی بارون چشاشو ، روی نامه نمیباره
کسی گل لای کتابش ، واسه خوندن نمیذاره
من هنوز اما همونم ، عاشق شعرم و جاده
زیر بارون تو خیابون ، میدوم پای پیاده
بین من با قاب عکست ، هنوزم این یه قراره
تا ابد توی نگاهم ، ذوق عشقت موندگاره
قطار عشق
تو قطار قصه ها، روی ریل عاشقی
سمت تنهایی میرم ، تو مسیر زندگی
تو گلوم بغضِ و آه ،توی ایستگاه نگاه
دیدمت اونور خط ، روی ریل سادگی
مثه خورشید بی پناه ، توی تقدیر سیاه
آب و آتیش میشدیم ، خسته از دوگانگی
لحظه هام بی تو تباه ، مثه تلخیه گناه
میگذرم از همه چون ، تو چشام یگانه ای
دفتر شعر محمد بهراد نسب
5 دیدگاه
یعقوب اسدی · 2023/02/06 در
درود بر شما
قطار عشق بسیار زیبا بود
واقعاً لذت بخش بود
تبریک میگم بهتون
علیرضا نوروزیان · 2023/01/30 در
اون چشمات مثل یه معجزه جادو میکنه
آدمو آروم میکنه بس که قشنگه
اون چشمات آدمو حالی به حالی میکنه
پُر باشی خالیت میکنه هر وقت که میخنده
سیده رقیه هاشمی · 2022/12/08 در
خوش اومدین ، سروده هاتون زیباست
قلمتان مانا
زهرا رحمانی فر · 2022/12/05 در
با عرض سلام خدمت شما
اشعار زیبایی دارید انشالله شاهد موفقیتهای روزافزون شما باشیم
یگانه قربانی · 2022/12/05 در
با عرض سلام و درود خیلی خوش اومدید
شعر قطار عشق زیبا بود
قلمتون همیشه پایدار