شعر « فرجام » – محمد رضا احمدی
فرجام
من از قدح عشق تو جانا لب یک جام گرفتم
مستم زمی ناب تو دلبر ره فرجام گرفتم
بیخود شدم از عالم دنیا که همه فانی و دون است
من در پی تو سوی فلک آمدم و کام گرفتم
نی زآتش دوزخ به هراسم نه مرا میل بهشت است
شوقم زتو لبریز شد از دست تو اکرامگرفتم
چون روی بدرگاه تو آوردم و دستم بگرفتی
هر خواهش دل را به خوشی یا که بهنگام گرفتم
امید بود آینه دل رخ دلدار به خوبی
در آینه دل رخ زیبای تورا وام گرفتم
شکراست مرا بر لب و نور از رخ زیبای تو جانا
من از رخ زیبای پراز نور تو آرام گرفتم
محسن همه جا دیده تورا گرچه مرا رخ ننمایی
گه در چمن و گاه ز گل یا که ز خیامگرفتم
محمدرضا احمدی (محسن)
.
3 دیدگاه
علیرضا خوشرو · 2022/09/01 در
سلام
درود بر شما
بسیار زیبا و دلنشین قلم زدین..
با آرزوی موفقیت های بیشتر..
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
ملیحه ارجمند · 2021/11/29 در
مثل بقیه اشعار زیبا بود درود بر شما
نرگس میرشاهی · 2021/09/24 در
مثل همیشه عالی. موفق باشید