ترانه ” مانکن ” – رضا اکرمی
مانکن
نمیشه دل مانکن و چاره کرد، دیگه دل نداره فقط آهنه
ببین رفتنت با دل اون چه کرد، که بیروحه و مثل یک مانکنه
میگفتـی دیگه تا ابد عاشـــقی، چرا رفتی، این رفتنت از چی بود
قسم خورده ام بعد از این عاشقی، ز یادم بره عشق،دیگه هر چی بود
وفا کردم این، دفعه ی آخره، غمی مونده از اون همه خاطره
همون کس که میگفت عشقم تویی ، منو برده از خاطرش یک سره
تو رفتی و من هم شدم مانکنی، که قلبش فقط تکه ای آهنه
نه گرمی نه عشــقی تو این مانکنه، اگر چه تن اون یه پیراهنه
اگر چه لباسی تن مانکـــــــــــنه، ولی قلب اون تیکه ای آهنه
نمیشه دیگه عاشق هیچ کسی، که امروز دیگه، دوره ی آهنه
از این پس من و یک دل آهنی، از این پس من و فکر اهریمنی
من و قلبی از آهن سرد سرد، من و صورت و خــــنده مانکنی
از این پس من و یک دل آهنی، از این پس من و فکر اهریمنی
من و قلبی از آهن سرد سرد، من و صورت و خــــنده مانکنی
از این پس من و یک دل آهنی، از این پس من و فکر اهریمنی
من و قلبی از آهن سرد سرد، من و صورت و خــــنده مانکنی

1 دیدگاه
رضا اکرمی · 2020/05/19 در
عرض سلام و وقت بخیر
نمیشه دل مانکن و چاره کرد، دیگه دل نداره فقط آهنه
ببین رفتنت با دل اون چه کرد، که بیروحه و مثل یک مانکنه