شعر « بوی عطر یار » – محمد رضا احمدی
بوی عطر یار
میتراود ازوجودم عطر گلهای بهار
چون تورا اندیشه کردم لحظه ای بی اختیار
تاکه یادت میکنم شیرین شود کامم عزیز
یاد شیرینت کند طعم عسل بی اعتبار
در خیالم روی ماهت دلربایی میکند
سرخی لبهای تو رنگ می زداید از انار
درسیاهی چشم تو رنگ شفق را محو کرد
رنگ میبازد شفق اندر مصاف این قمار
از لطافت مهربان باران بود منظور لیک
لطف زیبایت کند شرمنده باران بهار
خنده ای کرد غنچه گل برگ گل پر پر نمود
تا که دیدش خنده را از آن لبان ناز دار
مهربانم ، نازنیم، اینهمه توصیف تو
می شود جبران آن ناز نگاه بی قرار
شعر من خوش بو شد از تو صیف آن سرو چمان
سعی محسن گشته شعری تا بماند یادگار
احمدی اردیبهشت ۱۴۰۰
.
4 دیدگاه
ملیحه ارجمند · 2021/11/29 در
به به لذت بردم توصیف هاتون هم زیبا بود از خواندن اشعار زیبای شما ذهن ما هم به وجد میاد
نرگس میرشاهی · 2021/09/15 در
خیلی زیبا بود 🌹
علیرضا خوشرو · 2021/09/07 در
سلام
درود بر شما
بسیار زیبا
ماشاالله
🌹🌹
سمیه افشار · 2021/08/29 در
سلام پایدار و موفق باشید .بسیار عالی