شعر « سراب عشق » – محمد رضا احمدی
سراب عشق
هر ثانیه از عشق تو در آتش و آبم
بی باده زمهر تو بسی مست و خرابم
دل برده ای و زنده به یک جرعه وصالم
دلخوش به نگاهی زتو راضی و مجابم
آیین و مرامت شده الگوی مرامم
پرگشته زتو شعر دراین کهنه کتابم
از چشم تو بر عرش رسیدم که ببینم
آن معجزه چشم تو در شور و شرابم
از عطر وجود تو وجودم شده گلزار
از بوی تومن قافله سالار گلابم
بی یاد تو صبحم نشود طی به سر شام
هر شب به امیدم که تورا دیده بخوابم
من عاشقم و دل به سراب تو کنم خوش
هرگز نکنم ناله از این رنج و عذابم
محسن زسر شوق وصالت شده مجنون
شاید زگناهش گذری روز حسابم
محسن احمدی

3 دیدگاه
سمیه افشار · 2021/08/30 در
بسیار عالی خصوصا تعبیر قافله سالار گلاب بسیار به جا و زیبا بود …
علیرضا خوشرو · 2021/09/07 در
سلام
درود بر شما
بسیار زیبا و دلنشین
🌹🌹
محمدرضااحمدی کرمانشاه · 2022/07/25 در
سپاس از توجهتون بانوی بزرگوار