شعر « مرغ عشق » – محمد رضا احمدی
مرغ عشق
صبحگاهان مرغ عشقی بال و پرهایش گشود
بوسه ها از روی گلبرگ شقایق میربود
با نسیم صبح از راز دلش میگفت او
شبنمی در این میان آن راز دل را میشنود
آتش عشقی در آن صحرا شقایق ناز کرد
گرمی اش را ذات خورشید جهانبان میستود
راز دل را شبنم کم حوصله باران نمود
برد در بین دوکوه و بر صدایش میفزود
داستان عشق را از رود دریایی شنید
باهمه جوش و خروشش عشق را باور نمود
عشق چون پرورده شد در کوه و صحرای عدم
زندگی از سر گرفت ابر سیاه و کوه و رود
ازطنین عشق آمد بین کوه پژواکها
در میان سنگ خارا گل به نرمی می غنود
بلبل از عشق صنوبر بی مهابا ناله کرد
در میان دشت گلها بال و پر را می گشود
تا ببیند همدمی در بین آن پروانه ها
با بیابان یک سلامی جمع گلهارا درود
عشق را باور کن ای زیبای من در قلب خود
تا که در قلب تو آید مهر زیبایی فرود
محمدرضا احمدی (محسن)
آذر ۱۴۰۰
7 دیدگاه
علیرضا خوشرو · 2022/09/01 در
سلام
درود بر شما
بسیار زیبا و دلنشین قلم زدید..
انشاالله همیشه سلامت و تن درست باشید..
🌹🌹🌹🌹
امید تاجیک( ابر) · 2021/11/29 در
در برابر این طبع لطیف سر تعظیم فرود می آورم، مرحبا
ملیحه ارجمند · 2021/11/29 در
درود بر شما بسیار زیبا و دلنشین بود موفق باشید جناب احمدی بزرگوار
هاجر امانی · 2021/11/27 در
بسیار عالی . لذت بردم . موفق باشید شاعر گرامی
نرگس میرشاهی · 2021/11/26 در
درود برشما .
سرشار از احساس سُرودید.
پایدار باشید🌹
زهره مفتحی · 2021/11/25 در
به به شعرتون بسیار زیبا و سرشار از قریحه بود🌹🌹🌹
سارا خوش روش · 2021/11/25 در
درود برشما جناب احمدی،بسیار فرح بخش و دل نشین سرودید، زنده باد اندیشه های زیبا