شعر ” شهید ” – محمدرضا احمدی
شهید
سایه ات را دیده ام من
پشت آن نخل بزرگ
پشت کوهی از زمان
آنور نیزارها
در کنار رود خشک
درمیان آب هور
درمیان آب دریا آب شور
هرکجا چشم غبارآلود من
میدود
آنجاتویی
گم شده پیدا تویی
لیک تنها سایه ات
مانده در ذهن و خیال
گاه گاهی در میان ماه و سال
زنده میگردی ولی
همچو دودی در افق
ناپدید و بی خبر
میروی و خاطرت
روی دستانم ولی رنجیده خاطر میرود
5 دیدگاه
آرش · 2019/10/01 در
بسیار زیبا _ موزون و پر معنی
احسنت ????
ناشناس · 2019/10/01 در
سپاسگزارم
مهتابی · 2019/10/01 در
چه زیبا است !
لحظه ای روح ام با روح شهدا همدم شد.
محمدرضا احمدی کرمانشاه · 2019/10/02 در
ممنونم جناب مهندس
ستاره · 2020/03/15 در
گم شده پیدا تویی لیک تنها سایه ات
مانده دروهم و خیال.
دقیقا شهید در ذهن من همین بوده ،و با خواندن این شعر در ذهنم تثبیت شد