شعر « عاقبت » – محمد رضا احمدی
عاقبت
نسیم صبح پاییزی خبرها میدهد کامل
که پایان میبرد هرکس به دنیا عمر خود غافل
رسد دوران سر مستی به پایانش دمی دیگر
خوشا آنکس که نور حق براو شد حاصل و نازل
نکن هرگز تو نامردی به حق دوست یا دشمن
به نفس هر عمل بنگر نکن حق خودت زایل
دروغ و رنگ و بیعاری زافکارت بکن خارج
که باشد عامل سستی تو میگردی به خود کاهل
کسی کو شد به خود غره به دوران شهنشاهی
نگون گردد بساط او لوایش میشود مایل
ولی آنکس که مردم را به تاج سر نشان کردی
شود چون تاج سر آخر چشد آرامش ساحل
به دنیا ظلم را هرگز نباشد پایه ای زیرا
شود از آه مظلومان هزاران گنج زر عاطل
زدنیا میروی اما تورا مردم چه می گویند
تورا بهتر بود قاتل و یا آزاده و راحل
محسن احمدی

2 دیدگاه
علیرضا خوشرو · 2021/09/07 در
سلام
درود بر شما
بسیار زیبا
🌹🌹
ملیحه ارجمند · 2021/06/04 در
دورو بر شما